آلمان

ایران هزار متر زمین در بورس بین‌المللی گردشگری آلمان گرفته و می‌خواهد به دنیای گردشگری خودی نشان دهد. ایران قصد دارد سال 2018 هم شریک آلمان در این نمایشگاه مهم شود، اما با چه هویتی و چه شعاری قرار است توجه دنیا را به خودمان جلب کنیم؟

به گزارش خبرنگار گردشگری ایسنا، «ایران را ببینید» نخستین شعار گردشگری ایران بود که با آن در نمایشگاه‌های بین‌المللی حاضر می‌شدیم، شعار بدون نظرسنجی و از طرف ستاد نمایشگاه‌ها و تبلیغات آن زمان انتخاب شد. البته مخالفت با آن زیاد بود، اما ایران چند سال با همین شعار که هویتی را معلوم نمی‌کرد، در عرصه بین‌المللی حاضر بود، بعدها هم به فراموشی سپرده شد. این روزها هم از مسوولان گردشگری کشور، شعار «Go To Persia» زیاد شنیده می‌شود، شعاری که خیلی هم با قبلی فرقی ندارد.

ظاهرا برای سازمان میراث فرهنگی و گردشگری داشتن یک شعار واحد و یا برند که در ذهن مصرف‌کننده یا گردشگری ادراکی از ایران ایجاد کند، چندان هم در اولویت نیست. مصداق این مساله کمیته شعار و برند گردشگری است که به محمد بهشتی سپرده شده بود تا این کلاف همیشه پیچیده گردشگری ایران را باز کند.

حدود یک سال و نیم پیش محمدعلی نجفی، زمانی که ریاست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری را به عهده داشت، ناغافل در یک جمع دانشجویی اعلام کرد که مسوولیت را به بهشتی سپرده است، شخصی که وزنه‌ میراث فرهنگی به شمار می‌آید، همین سوال بود که چرا این ماموریت به او سپرده شده است؟! پاسخ را آن زمان می‌شد در افق مشترک نگاه هر دو یافت، نگاهی صرفا فرهنگی به گردشگری.

بهشتی خود را کریستف کلمب می‌دانست و برند گردشگری را قاره‌ی آمریکا و به نظرش کشف آن زمان مشخصی نداشت که اعلام کند‌، مثلا تا آن وقت می‌تواند شعار و برند گردشگری را تعیین کند.

او پیش از آن‌که نجفی از سازمان برود و خودش هم ریاست پژوهشگاه میراث فرهنگی را به عهده بگیرد، از جمع‌آوری اطلاعات برای تشکیل کارگروه شعار و برند گردشگری حرف‌هایی زده بود.

بهشتی یک سال پیش که هنوز حکم مشاور رییس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری را داشت، به ایسنا گفته بود که بررسی‌هایش را کرده و از چند گروه هم که به نظرش صلاحیت این کار را داشتند، پروپوزال گرفته و منتظر تصمیم نجفی است.

بعد از آن دیگر هیچ خبری از کمیته شعار و برند گردشگری نشد، هیچ وقت بهشتی درباره اقداماتی که انجام داد سخن نگفت. ظاهرا این کمیته اکنون از دستور سازمان میراث فرهنگی و گردشگری خارج شده است، آن هم در شرایطی که این سازمان برای حضور در عرصه بین‌الملل می‌خواهد جدی‌تر باشد.

بی‌توجهی به این مساله درحالی است که بخش علمی و خصوصی گردشگری ایران بارها همایش‌ها، و نشست‌هایی را با حضور اساتید و متخصصان خارجی و داخلی درباره چگونگی طراحی و لزوم داشتن شعار و برند گردشگری برای تثبیت هویت و موقعیت کشور در جهان و همچنین ایجاد درک ذهنی درست از مقصد گردشگری ایران، برگزار کرده‌اند و به نظر می‌رسد یافته‌های آن‌ها به همان زمان و مکان محدود شده است.

پرسش این است اگر مسوولان کشور بر این باورند که گردشگری صنعت است، می‌تواند اشتغال ایجاد کند و ارزآوری داشته باشد و جای درآمد نفت را بگیرد، چرا پس از یک دهه تئوری‌پردازی برای این مساله اقدام اصولی نمی‌کنند و بودجه‌ای نمی‌گذارند تا این مساله یک‌بار برای همیشه حل شود؟